امير حسابدار




Wednesday, July 31, 2002

٭
یك ماه پیش سكتور صفر هاردم به guidance school رفت! وبد سكتور شد.اون هم توی اوج كار و گرفتاری ِ من .همینطور گذشت و گذشت ومن آب هندونه استفاده مي كردم تا ازخاصیت جمع كنندگی آب انارمطلع شدم! ومقدار متنابهی از این مایع سكسی تناول نمودم ! بدین ترتیب بود كه دوباره یك هارد من رو پسندید وپا به اطاق من گذاشت !
باری در این مدتی كه مطلب نمی نوشتم اتفاقات زیادي افتاد اول این كه لند كروزهای سبز ِسیر ( این هم نمونه ای ازیاوه سرائی های بوقهای استكباری است كه برای رسیدن به اهداف كثیف خود دست به هر سیاه كاری می زنند از جمله رواج این شایعه كه این خودروها مشكی رنگ هستند ، من خودم با چشمهای خودم دیدم كه رنگ اونها سبز سیر ِس‍یدی است نه مشكی !) از یك هفته قبل تا شب18 تیر در خیابانها دیده شدنداما تا یك هفته بعد از 18 تیردیده نشدند !
دوم كه خانه های عفاف بطور علنی! (تحت فشار سازمان بهداشت جهانی ) باز شدند و بطورغیر علنی بسته شدند و خیل جوانان كم بضاعت ! ( فكر بد نكنید منظورم كم بضاعت برای امرخیرِ ا زدواج بود! ) ناامید شدند.
سوم اینكه من دیوانه شدم و چون جنون ام واگیر داشت به دنتیست هم سرایت و حالا من خوب شدم و دوران نقاهت رو می گذرونم اما اون در اوج بیماری بسر می بره ! علا وه بر این، كمپوت آناناسی رو كه سر خیابون شهرآرا م‍ی فروشن خیلی دوست داره ! (می گم كه دیوونه شده ...)
آخرش هم این كه دخترها خوشگلتر و بیشتر شدند و ثابت كردند كه سازمان بهزیستی چرت گفته كه تعداد دختران ا‍زدواج نكرده 2 میليون بیشتر از پسران ازدواج نكرده است و تعداد اونها بطور كمی و كیفی! حداقل دوبرابر این رقمه .
نقل قول : " به نظر من دخترهای ایرانی موجودات فوق العاده ای اند " این روامروزسر میز ناهار یك فیلیـپـیـنـیه در حالی كه داشت با گوشواره ای كه به گوش راستش ! بود وَرمي فت ، گفت .!!



........................................................................................

Home